شعر نشسته ام به در نگاه می کنم…
شعر نشسته ام به در نگاه می کنم هوشنگ ابتهاج حکایت انتظار و درد عاشق است. داستان خیره شدن عاشق به در و انتظار برای دیدار روی محبوب، انتظاری که آنقدر بهطول میانجامد تا دیوار نیز آه کشیده و همدرد عاشق میشود. در آخر هم معشوق نیامده و عاشق عمر و جوانیاش در این راه پیر شده و امیدش ناامید میشود.
در باب عشق اصلی وجود دارد و آن این است که لحظهای که عشق در انسان پدیدار میشود، گویی نابترین گوهر عالم را به آدم دادهاند و آنجاست که دلبستگی شروع میشود. وقتی دلبسته به وجود آمد، ثانیهها نیز معنادار و متفاوت از قبل میگذرد. اینجاست که مفهوم جدیدی به نام انتظار پدید آمده و درد عاشق شروع میشود. گاهی عاشق سرانجام انتظار وصال است و گاهی خبری از وصال نیست و عاشق دلشکسته میان سیلی از غمها غرق میشود؛ درست مثل پایان شعر نشسته ام به در نگاه می کنم هوشنگ ابتهاج که در ادامه آن را در کاغذرنگی آماده کردهایم.
قبل مطالعه شعر پیشنهاد میکنیم اگر به شعرهای عاشقانه علاقه دارید، شعر مرا هزار امید است و شعر همچو عکس رخ مهتاب را نیز از دست ندهید. همچنین بهتر است به جای مطاله شعر را با صدای استاد هوشنگ ابتهاج بشونید که دکلمه آن آخر همین مطلب آماده شنیدن است.
نشتسهام به در نگاه میکنم
دریچه آه میکشد
تو از کدام راه میرسی؟
خیال دیدنت چه دلپذیر بود
جوانیام در این امید پیر شد
نیامدی و دیر شد
هوشنگ ابتهاج
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد حساب کاربری خود شوید
ورود یا ثبت نام