حتما بارها در زندگی این حرف را شنیدهاید که برای موفقیت باید هدف گذاری کنید. بدون شک این حرف درست است و برای رسیدن به موفقیت باید هدف داشته باشید. اما شاید شما هم از خود بپرسید چطور باید هدفگذاری کنم؟ اغلب افراد بارها برای خود اهدافی را در نظر گرفته و حتی گامهایی هم برای رسیدن به آن برداشتهاند؛ اما سرانجام از ادامه راه خسته شده و زندگی بدون هدفگذاری را ترجیح دادهاند. ما در این مطلب در 12 گام را آموزش دادهایم که به شما در هدف گذاری در زندگی و رسیدن به موفقیت کمک خواهد کرد. در ادامه مطلب با کاغذرنگی همراه باشید.
1. برای هدف گذاری در زندگی اول اهداف خود را تعیین کنید
در مورد آنچه از زندگی میخواهید از خودتان سوال کنید. برای امروز، یک سال آینده و در طول عمر خود چه میخواهید؟ پاسخی که به این سوال میدهید، میتواند یک جواب کلی باشد. مثلا «من میخواهم خوشحال باشم.» یا «من میخواهم به مردم کمک کنم.». پس از آن باید برای خودتان این هدف کلی را در نظر بگیرید که تا 10، 15 یا 20 سال دیگر به این موارد دسترسی پیدا کنید.
هدف شما برای زندگی حرفهای خود ممکن است راهاندازی یک کسبوکار یا یک کتابفروشی باشد. همچنین برای زندگی شخصیتان، میتواند داشتن یک خانواده مستقل و ازدواج باشد. حتی ممکن است اهداف شما باور نکردنی باشند.
2. تصویری که از آینده دارید، به اهداف کوچک و مشخص تبدیل کنید
هر بخشی از زندگی خود که میخواهید آن را تغییر دهید یا با گذشت زمان پیشرفت دهید، در نظر بگیرید. بخشهای مختلف زندگی شما میتوانند حرفهتان، سلامتی، خانواده و هر چیز دیگری از این قبیل باشند. برای هر کدام از این بخشها از خود بپرسید که چه چیزی میخواهید و به آن پاسخ دهید. در آخر هم تحقق اهدافتان را در یک دوره پنج ساله در نظر بگیرید.
مثلا اگر حین هدف گذاری در زندگی شخصی در نظر گرفتهاید که همیشه سالم بمانید، باید این هدف را به اهداف کوچکتری تبدیل کنید. به عنوان مثال بگویید «من میخواهم غذاهای سالم بخورم، من میخواهم وارد مسابقات دو مارتن شوم.» مشابه زندگی شخصی برای زندگی حرفهای هم عمل کنید. مثلا برای راهاندازی کسبوکار میتوانید بگویید «من میخواهم یاد بگیرمچطور یک کسبوکار را مدیریت کنم.» یا »من دوست دارم یک مغازه کتاب فروشی باز کنم.»
3. حین هدف گذاری در زندگی باید اهداف کوتاهمدت خود را بنویسید
حال که برای خود مشخص کردهاید در 5 سال آینده به چه چیزهایی میخواهید برسید؛ برای شروع هدف گذاری در زندگی باید اهداف کوتاه مدتی را در نظر بگیرید. بعد از اینکار برای رسیدن به اهداف کوتاهمدت یک زمان کوتاه اما معقول در نظر بگیرید. البته فراموش نکنید این زمان نباید بیش از یک سال شود.
وقتی اهداف خود را مینویسید، آنها را بسیار جدیتر دنبال خواهید کرد و عدم پیگیری آنها را سختتر میپذیرید. مثلا برای داشتن یک بدن سالم اهداف کوتاه مدت شما میتواند خوردن بیشتر سبزیجات در طول روز یا ورزش باشد. یا برای کسبوکار اهداف اولیه شما میتواند پیدا کردن یک کلاس حسابداری و محل مناسب برای کتابفروشی باشد.
4. اهداف کوتاهمدت را طوری تعیین کنید که شما را به اهداف بزرگتر برساند
پیش از تنظیم اهداف کوتاهمدت، باید از خود بپرسید چرا این هدف را در نظر میگیرید و پس از رسیدن به آن چه خواهد شد. آیا به هدف اصلی خود نزدیک میشوید یا خیر؟ بعضی سوالات کلیدی که میتوانید از خود بپرسید اینها هستند: «آیا انجام این کار ارزشش را دارد؟ آیا اکنون موقع انجام این کار است؟ آیا رسیدن به این هدف نیازهای من را برآورده میکند؟»
به عنوان مثال یک کلاس آموزشی در رابطه با یادگیری فنون کسبوکار انتخاب کردهاید. از خود بپرسید «آیا درحالحاضر رفتن به این کلاس به من کمک میکند؟ آیا من را به هدف اصلی یعنی راهاندازی کسبوکار نزدیک میکند؟ یا اگر دوست دارید به یک دونده ماراتن تبدیل شوید و برای رسیدن به آن یک دوره کوتاهمدت بدنسازی را در نظر گرفتهاید از خود بپرسید «آیا رفتن به باشگاه در رسیدن به هدف اصلی یعنی دونده ماراتن شدن، کمکی میکند؟»
اگر متوجه شدید اهداف کوتاهمدتی که در نظر گرفتهاید، هیچ کمکی به هدف گذاری در زندگی شما نمیکنند، یا راههای بهتری برای رشد سریعتر شما وجود دارد، از اهداف کوتاهمدت فعلی خود صرفنظر کرده و اهداف دیگری برگزینید.
5. در هدف گذاری در زندگی باید اهداف را دورهای در نظر بگیرید
بدون شک روزی به اهداف کوتاهمدت تعیین شده، خواهید رسید. بنابراین همیشه سعی کنید هر هدفی در نظر میگیرید دورهای باشد. سپس وقتی به آن رسیدید دیگر آن را ادامه ندهید؛ بلکه به فکر هدف بعدی باشید. اما این نکته را بهخاطر بسپارید که همیشه اهداف خود را ارزیابی کنید. آیا آن را در مدت زمانی که در نظر گرفتهاید انجام دادهاید یا خیر؟ آیا هنوز لازم است هدف خود را پیگیری کنید؟
مثلا ممکن است شما برای اینکه یک دونده ماراتن شوید، هدف خود را کسب توانایی لازم برای پیمودن مسیر 5 کیلومتر در نظر گرفته باشید؛ اما حال در اینکار حرفهای شده و انجام آن برایتان آسان است. در چنین شرایطی وقت آن رسیده که هدف خود را از 5 کیلومتر به 10 کیلومتر تغییر دهید. یا اگر یک دونده دوی ماراتن تازهکار هستید برای یک دونده حرفهای شدن برنامهریزی کنید.
یا در مساله کسبوکار، به عنوان مثال کلاسهای لازم را رفته و حتی محل کسب خود را نیز پیدا کردهاید. بنابراین الان وقت آن رسیده که اهداف دیگری در نظر بگیرید. مثلا گرفتن مجوز، خرید یا اجاره محلی برای کسبوکار.
6. برای هدف گذاری در زندگی مسیر رسیدن به هدف را مشخص کنید
هنگامی که هدف خود را مشخص کردید. باید به این سوالات پاسخ دهید که چرا، چگونه، کجا و چطور این هدف به اهداف بزرگ من در زندگی کمک میکنند و برای هر کدام از اهداف خود لازم است این کار را انجام دهید. برگردیم به مثالهایی که از اول با آنها شروع کردیم.
شما برای اینکه سالم بمانید ورزش را انتخاب کرده و از بین رشتههای ورزشی به دوی ماراتن علاقه دارید. حال برای حرفهای شدن در دوی ماراتن، تعیین کردهاید که با تمرین بتوانید به راحتی مسافت 5 کلیومتری را بدوید. میتوانید از خود بپرسید چه کسی اینکار را قرار است انجام دهد؟ معلوم است من! چطوری؟ باید بتوانم 5 کیلومتر را به راحتی بدوم! کجا؟ در پارک محله! برای چه مدت؟ به مدت 6 هفته! چرا؟ برای رسیدن به هدفم، دونده دوی مارتن!
مشابه این مورد برای کسبوکار نیز میتوانید از خود سوال کنید. بهعنوان مثال برای راهاندازی بیزینس خود رفتن به کلاس حسابداری را در برنامه خود دارید. از خود بپرسید چه کسی قرار است اینکار را انجام دهد؟ من! چطوری؟ با رفتن به یک کلاس حسابداری! کجا؟ در فلان مجموعه آموزشی! برای چه مدت؟ هر شنبه به مدت 5 هفته! چرا؟ برای رسیدن به هدفم یعنی یادگیری مدیریت کسبوکار!
با پاسخ به سوالاتی که در این بخش مطرح شد و مشابه آنها به سوالات احتمالی که میانه راه ممکن است از خود بپرسید پاسخ داده و برای حرکت به سمت هدف خود کمتر دلسرد خواهید شد.
7. اهداف خود را طوری تعیین کنید که قابل اندازهگیری باشند
برای پیگیری و بازنگری اهداف لازم است آنها را به گونهای تعیین کنید که قابل اندازهگیری باشند. بهعنوان مثال برای دونده حرفهای شدن اینکه در نظر بگیرید «باید روزانه مسافتی را بدوید» قابلاندازهگیری نیست؛ اما اگر تعیین کنید «میخواهم هر روز 1 کیلومتر بدوم.» هدف خود را به گونهای مشخص کردهاید که به راحتی قابلاندازهگیری است.
البته این کار برای بسیاری از اهداف تقریبا نشدنی است. اگر شما برای خود تعیین کنید که من باید یک حسابدار شوم، ارزیابی چنین هدفی واقعا کمی مشکل است، چون دقیقا مشخص نیست چه زمان واقعا یک حسابدار خواهید شد و این بستگی به پیگیری و تلاش شما دارد.
البته با وجود این میتوانید برای خود تعیین کنید «برای اینکه حسابدار شوم، باید هر هفته یک روز به کلاس بروم یا مثلا در هفته 15 ساعت را صرف یادگیری کنم.» در واقع بعضی اهداف غیرقابلاندازهگیری، با شکستن به مسیرهای کوتاهتر، قابل اندازهگیری میشوند. این که اهداف خود را به گونهای تعیین بکنید که قابل اندازهگیری باشند، کمک میکند بدانید کجای راه قرار دارید.
8. اهدافی را انتخاب کنید که رسیدن به آنها ممکن باشد
این مهم است که وضعیت خود را صادقانه ارزیابی کنید. رسیدن به کدامیک از اهداف شما ممکن و کدام یک غیرممکن است؟ وقتی هدفی برای خود مشخص کردید، به این فکر کنید که آیا امکانات و شرایط اولیه لازم برای رسیدن به آن را دارید؟ بهعنوان مثال برای اینکه سالم بمانید، ورزش را انتخاب کرده و از بین رشتههای ورزشی دوی ماراتن را برگزیدید. اما به خوبی میدانید برای اینکه یک دوندوه مارتن حرفهای شوید، باید زمان زیادی را صرف اینکار کنید. پس اگر زمان کافی ندارید، این هدف واقعا برای شما معنی ندارد. بنابراین باید راه دیگری را انتخاب کنید.
یا همان مثال کتابفروشی را به یاد آورید؛ اگر شما تجربه و پول کافی برای راهاندازی یک کتابفروشی را نداشته باشید، بدون شک این هدف برای شما هیچ معنایی نخواهد داشت. بنابراین بعد از انتخاب یک هدف، مشخص کنید آیا میتوانید به آن برسید یا خیر؟ وقتی جواب این سوال را بدانید؛ هم در وقت و هزینه خود صرفهجویی کردهاید و هم میتوانید قبل آنکه دیر شود، یک هدف معقول برای جایگزینی پیدا کنید.
9. برای هدف گذاری در زندگی باید اهدافتان را اولویتبندی کنید
ممکن است اهدافی برای خود تعیین کرده باشید که در مسیر رسیدن به آنها به طور همزمان برای چند هدف قدم بردارید، اما شرایط به شما اجازه اینکار را نمیدهد. در شرایطی که بین اهدافتان ماندهاید، سردرگم خواهید شد و احتمال به انجام رساندن همه آنها کمتر میشود. اینکه مشخص کنید کدام هدف اولویت بیشتری نسبت به زمان و شرایط شما دارد، واقعا مهم است. زیرا وقتی برای اهداف خود اولویت تعیین کنید، رسیدن به همه آنها برای شما امکانپذیر میشود. بنابراین اگر قرار باشد برای رسیدن به چند هدف مشکلی سد راه شما باشد، میتوانید انتخاب کنید که رسیدن به کدام هدف مهمتر است.
10. میزان پیشرفتتان در مسیر دستیابی به اهداف را یادداشت کنید
نوشتن میزان پیشرفت کمک میکند همیشه بدانید کجای راه ایستاده و برای رسیدن به جایگاه فعلی چه مسیرهایی را پشت سر گذاشتهاید. به همین ترتیب شما با دانستن این موارد بهتر روی هدف خود متمرکز میشوید. چون دقیقا میدانید برای رسیدن به اهدافتان چقدر از مسیر باقی مانده است. با اینکار حتی انگیزه ادامه دادن نیز بیشتر شده و شاید دست به کارهای سختتری برای رسیدن به اهدافتان بزنید.
11. اهداف خود را ازریابی و برآورد کنید
اینکه فقط اهدافتان را بنویسید، کافی نیست، بلکه باید آنها را از ابتدا تا انتها به طور مرتب ارزیابی کنید. بعد از رسیدن به اهدافتان هم باید جشن گرفته و شاد باشید؛ حتی اگر هدفی که به آن رسیدهاید در نظرتان کوچک باشد.
با این کار شادی را به خود هدیه داده و به خود یادآوری میکنید که شما توانستهاید. بدون شک این کار عزم و اراده شما را برای رسیدن به سایر اهداف بیشتر خواهد کرد. با این حال فراموش نکنید اگر کمی دیرتر از وقتی که برای خود تعیین کردهاید هم به هدف خود رسیدید، به هیچ وجه خود را سرزنش نکنید. حتی میتوانید در چنین شرایطی برای رسیدن به اهداف خود جشن بگیرید. بالاخره ممکن است مشکلات ناگهانی بر سر راه شما ظاهر شده باشند. فقط نگذارید اینکار یعنی نرسیدن به موقع به اهدافتان برای شما یک عادت شود.
12. پس از رسیدن به اهداف، مجدد هدف گذاری در زندگی را تکرار کنید
وقتی به اهداف خود، حتی اهداف مهم و حیاتی زندگیتان رسیدید؛ به این مقدار بسنده نکرده و باز هم برای رشد و موفقیت، یک هدف جدید تعیین کنید. چراکه موفقیت سقف نداشته و تا بینهایت ادامه دارد.
برگردیم به هدف خیالی خودمان یعنی راهاندازی کسبوکار؛ بدون شک راه اندازی یک کسبوکار ساده نیست، اما وقتی موفق شدید واقعا به انتهای راه نرسیدهاید، بلکه باز هم امکان گسترش اهدافتان را دارید. قطعا چیزهای زیادی وجود دارند که وجود هریک از آنها در کسبوکار شما باعث بهتر شدن و موفقیت آن میشود. مثلا تغییر دکوراسیون شرکت، گشترس دفاتر و نمایندگیها و …
امیدواریم این 12 گام برای شما مفید بوده و یک خط راه روشن برای تعیین اهداف و رسیدن به آنها به شما داده باشد. اگر هنوز برای زندگی خود هدفی ندارید. بهتر است همین الان شروع کنید. چراکه هیچ موقع برای شروع دیر نیست. به قول معروف «ماهی را هر موقع از آب بگیرید تازه است.». صرفنظر از این که کجای مسیر هستید و قرار است در آینده چه اتفاقی رخ دهد. از اکنون به امید آیندهای روشن شروع کنید و با خواندن جملات انگیزشی درباره پیروزی و شکست به خودتان انگیزه دهید.

بهنام یه مردادماهی پر از عشق و احساسه که سال 75 به دنیا اومده و تقریبا سه، چهار سالی میشه کار تولید محتوا انجام میده. اون یه پسر عجول، آیندهنگر و البته رویاپردازه که از کوچیکی علاقه خاصی به کامپیوتر داشته. اگه بخواییم ازعلایق و آرزوهای بهنام بگیم؛ باید بگیم که اون علایق و آرزوهای زیادی داره، تقریبا هر چی که فکرش رو بکنید! اما بین آرزوهاش پرواز رو بیش از همه دوست داره. این جوون ما همه آدمای روی زمین رو دوست داره و امید داره یه روزی بتونه زمین رو جای بهتری برای زندگی کنه. بهعنوان آخرین حرف هم باید بگیم که؛ بهنام با عشق و احساسش برای شما مخاطبای کاغذرنگی مینویسه و امیدواره که بتونه با نوشتههاش زندگی شما رو رنگیتر کنه.