خلاصه مطلب
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم، یکی از شعار زیبا محمدرضا شفیعی کدکنی است که میتواند دل و جان آدم را آرام سازد. شما میتوانید در این مطلب از کاغذرنگی شعر دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم را بخوانید.
محمدرضا شفیعی کَدْکَنی سال 1318 در کدکن خراسان به دنیا آمد. این ادیب، نویسنده، پژوهشگر، استاد دانشگاه و شاعر با تخلص م. سرشک یکی از محبوبترین شعرای معاصر ایران و ادبیات فارسی محسوب میشود. استاد محمدرضا شفیعی کدکنی هرگز به دبستان و دبیرستان نرفت، بلکه با همراهی و آموزشهای پدرش و اساتید سرشناسی مانند ادیب نیشابوری، شیخ هاشم قزوینی و… به آموزش و یادگیری ادبیات و زبان عربی پرداخت.
شفیعی کدکنی از سال 1349 تا کنون استاد دانشگاه تهران است. کدکنی از جمله دوستان نزدیک مهدی اخوان ثالث شاعر شعر معروف پادشاه فصلها، پاییز است. شما میتوانید در ادامه شعر دارم سخنی با تو از استاد شفیعی کدکنی را بخوانید.
- دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
- وین درد نهان سوز نهفتن نتوانم
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم،
وین درد نهان سوز نهفتن نتوانم،
تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت،
من مست چنانم که شنفتن نتوانم،
شادم به خیال تو چو مهتاب شبانگام،
گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم،
با پرتو ماه آیم و، چون سایه دیوار،
گامی از سر کوی تو رفتن نتوانم،
دور از تو من سوخته در دامن شبها،
چون شمع سحر یک مژه خفتن نتوانم،
فریاد ز بی مهریت ای گل که درین باغ،
چون غنچه پاییز شکفتن نتوانم،
ای چشم سخن گوی تو بشنو ز نگاهم،
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
محمدرضا شفیعی کدکنی

محمدرضا شفیعی کدکنی
محمدرضا شفیعی کدکنی نویسنده، پژوهشگر، استاد دانشگاه و شاعر معاصر ایرانی در 19 مهر 1318 در شهر کدکن استان خرسان رضوی بهدنیا آمد. بیشتر شعرهای وی در سبک سنتی و نیمایی سروده شده است و آثار شفیعی را میتوان به سه دستۀ انتقادی، نظری و مجموعه اشعار تقسیم کرد.
- سال تولد: 1318
- سال وفات: زنده است

هیچوقت نسبت به محدودیت حس خوبی نداشتم و همیشه دنبال هرچیزی هستم که بتونه بیانتها باشه. چند سالی میشه کشف کردم دنیای کلمات بیانتهاس و من شیفته این دنیام. حالا که میتونیم با کلمات، این نامحدودهای دوستداشتنی، دنیای رنگارنگ خودمونو با بقیه به اشتراک بذاریم، نباید همدیگرو از حس خوب کنار هم بودن، محروم کنیم. پس مینویسیم از قصههای رنگیمون تا با دلاتون همرنگ شیم.